تنهاعشق...
**Love**
سه شنبه 25 دی 1389برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : alireza
داستان عاشقانه يلدا وعلرضا
سلام آره انگار همين ديروز بود که اونو ديدم ديونه اخلاقش و رفتارش شدم 4 ماه صبر کردم تا تونستم يک شب مهتابي کلمه دوستت دارم را بهش بگم شب رويايي و خيال انگيزي بود اسم من شد علیرضا و اسم اون شد يلدا ديوانه وار براي هم مي مرديم تا اينکه تصميم گرفت از شهر من برود شبا تا صبح مي نشستيم و فال حافظ مي خونديم يا توي خيابونا شونه به شونه هم حرف دل مي زديم باران را دوست داشتيم بله بقول سهراب زير باران بايد رفت زير باران بايد خوابيد خلاصه 1 سال فراموش نشدني را کنار هم بوديم تا روز وداع سر رسيد... نظرات شما عزیزان:
salam webe u ham ghashange man linket kardam u ham linkam kon mer30
درباره وبلاگ
سلام من علیرضا هستم 18ساله خوشحال میشم نظرقشنگتون درمورد وبلاگم رابگویید. آخرین مطالب
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
|||
|